شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
هــزار مــرتبه جــانـم بگیر و جانم ده سپس کرم کن و یک لحظه رونشانم ده
به زیرخاک قدمهای خویش خاکم کن غبــاری از سر کویت به ارمغــانم ده
زخشک سالی اشکم نمانده برگ وبری کــرامتی کن و اشکی به دیدگــانــم ده
ز کوی خویش جوابم مکن، بیا و مرا سگی حساب کن و مشتیاستخوانم ده
به زیر کــوه فــراق تو تا علــم گـردم میــان ســرو قــدان، قــامت کـمانم ده
بسوز، حـنجـره ام را به آتش جگــرم خــروش نــالۀ یا صاحب الــزّمـانم ده
به چـشـمـۀ ظـلماتــم نـیــاز نیست بیــا شهید خویش کن و عمــر جــاودانـم ده
سروروغم چه تفاوت کندحکیم تویی همــان که هست قبــول درت همانم ده
شرار نالۀ دل بغض شد به حنجـره ام بیــا و گــوش به الــغـوث، الامـانـم ده
مرا تخلص میثــم به نظم کـافی نیست زبـان مـیــثــمـی ام آرزوست؛ آنــم ده